
از شيطان پرسيدم طناب من كدام است ؟
e-height: 115%;" lang="FA">شيخ فرمود بگو: عرض كرد ديشب در خواب شيطان را ديدم طنابهاى مختلف نازك و ضخيم داشت ، پرسيدم اين طناب ضخيم براى كيست ؟
گفت براى استادت شيخ انصارى است ، خيلى زور مى خواهد تا شيخ را بكشانم ، ديروز به هر زحمتى بود او را به دام انداختم ، تا بازار او را كشاندم ولى طناب را پاره كرد و فرار نمود، اين خواب نمى دانم حقيقت دارد يا نه ؟
شيخ تبسم كرد و فرمود: ملعون راست گفته است ، ديروز در منزل چند ميهمان زن به ما وارد شدند، به من پشنهاد كردند مقدارى ميوه براى مهمانان بگيرم ، و چون در منزل از خودم پولى نداشتم به سراغ پولى كه جهت نماز و روزه و ختم قرآن از شخصى در منزل ما امانت بود رفتم و به عنوان قرض برداشتم كه به بازار بروم و ميوه تهيه كنم ، بعد كه پول رسيد جايش بگذارم ، تا به درب مغازه رسيدم ناگهان به خود آمدم و گفتم مرتضى شايد مردى ، از كجا زنده بمانى و قرضت را ادا كنى .
برگشتم و پول را به جاى خودش گذاشتم ، اين است پاره كردن طناب ضخيم .
جالب ، قسمت آخر اين رويا است كه آن فاضل محترم گفت : از شيطان پرسيدم طناب من كدام است ؟
نگاهى به من افكند و گفت : تو نياز به طناب ندارى ؛ به قول من با يك عكس بالاى سر در سينما يا با شنيدن ترانه اى مى آئى ، قوتى ندارى كه بتوانى مقاومت كنى .1
1-قلب قرآن ، ص 168
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فرهنگی در 1391/02/05 ساعت 09:17:12 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1391/02/09 @ 11:58:24 ق.ظ
جباری معز [عضو]
سلام ممنون عزیز چرا فعالیتتون کم شد ؟
1391/02/05 @ 10:11:51 ق.ظ
وجیهه اسماعیلی [بازدید کننده]
سردار بدر و خیبر، دیگر ز پا فتاده/دستی به دوش سلمان، دستی به سر نهاده/مهدی بیا کمک کن، جد مطهرت را/بیرون ببر زخانه، تابوت مادرت را/عرض تسلیت به مناسبت شهادت ام ابیها فاطمه زهرا