
ماجرای متنبه شدن آیت الله بهاءالدینی به دلیل بداخلاقی با مادر
در ماه مبارک رمضان، علاوه بر کارهای روزانه، گاهی ساعتی نزد مادرم می ماندم و پس از صرف افطار به ادامه درس و بحث و مطالعه میپرداختم.
شبی دیر وقت به خانه برگشتم، به طوری که یک ساعت بیشتر به اذان صبح نمانده بود!هنگامی که وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر دیدم که ناگهان به سوی من آمد و گفت: چرا این قدر دیر کردی؟! از ناراحتی و نگرانی تا الان نخوابیده ام.
و بنده با غرور جوانی ای که داشتم، به جای اظهار محبت و عذرخواهی از ایشان گفتم:
بی خود نخوابیده اید، می خواستید بخوابید.اما چندی نگذشت که چوب این برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پی کار خوب و پسندیده بودم، ولی به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران و اذیت پدر و مادر تنبیه شدم.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فرهنگی در 1390/12/20 ساعت 09:38:17 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1390/12/20 @ 11:05:09 ق.ظ
الزهراء(سلام الله علیها) [عضو]
جالب بود ممنون
1390/12/20 @ 10:01:28 ق.ظ
مدیریت استان مازندران [عضو]
مطلب زيبايي بود. موفق باشيد.