سنگ تموم

شهید حاج محمد ابراهیم همت

زمستون بود و نزدیک عملیات خیبر. شب که اومد خونه ، اول به چشماش نگاه کردم ، سرخ سرخ بود. داد میزد که چند شبه خواب به این چشمها نیومده.
بلند شدم سفره رو بیارم ، نذاشت.
گفت: امشب نوبت منه ، امشب باید از خجالتت در بیام.
گفتم : تو بعد این همه وقت خسته و کوفته اومدی … نذاشت حرفم تموم بشه ، بلند شد و غذارو آورد. بعدش غذای مهدی رو با حوصله بهش دادو سفره رو جمع کرد. آخرش هم چایی ریخت و گفت : بفرما.1

1. به مجنون گفتم زنده بمان ص 52

========================================

مقام معظم رهبری:

در همه احوال و اوضاع رعایت همدیگر را بکنید ، به هم کمک کنید ، عون و بازوی یکدیگر باشید ، به خصوص در راه خدا و در راه انجام وظیفه .
چه پسر در راه خداست ، دختر به او کمک کند و چه دختر در راه خداست ، پسر به او کمک کند . هر کدام مجاهدت میکنند ، آن دیگری به او کمک کند.2


2. مطلع عشق ص 81

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31