تسلیت




آخرين منزل
روح بي آرام آن عالمه غيرمعلمه و عقيله بني هاشم كه از توفانها عبور كرده بود و از درياهاي آتش گذشته بود به نقلي يكسال و نيم پس از واقعه عاشورا از كالبد جسمش پركشيد و رفت. تا آخرين لحظاتش چشمانش همواره گرم اشك بود و هماره به ياد حسين (ع).
آري اگر امروز همه جا كربلاست و هر روز عاشورا بااسارت اوست با خطبه هاي رسواگر اوست و با دعاها و اشك هاي روان او. امروز همه راه ها چشم انتظار زينب است و همه شهرها در انتظار او…



     نه تنها زینب از دین یاوری کرد

     به همت کاروان را رهبری کرد

           به دوران اسارت با یتیمان

         نوازشها به مهر مادری کرد

 

 

 

آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !…آه از دل زینب

 

وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد



تبریک میلاد امام جواد علیه السلام

کرامات و معجزات امام جواد علیه السلام 

طی الارض و آزاد کردن زندانی
شیخ مفید و طبرسی از محمد بن حسان و علی بن حسان از علی بن خالد روایت می کنند : زمانی که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی که مدعی نبوت است از شام آورده و زندانی کرده اند. برای من شنیدن چنین سخنی گران بود. تصمیم گرفتم به زندانبانان محبت کرده _قلب آنان را به دست آورم - از اینرو با آنان رابطه برقرار کردم و آنان اجازه دادند تا با وی ملاقات کنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شایعات پخش شده او را فردی عاقل و فرهیخته یافتم .
به او گفتم: فلانی به تو نسبت ادعای نبوت داده اند و به همین دلیل نیز زندانی شده ای .
وی گفت : هرگز چنین ادعایی نکرده ام .ماجرای من از این قرار است که در موضع معروف به راس الحسین شام، جایی که سر مبارک حضرت حسین (ع) را در انجا نصب کرده اند، مشغول عبادت بودم که ناگهان شخصی به نزد من امد و گفت بر خیز برویم . بلند شدم و به همراه وی حرکت کردم ، کمی که راه رفتیم خودم را در مسجد کوفه دیدم، فرمود :
اینجا را می شناسی ؟ گفتم : بله مسجد کوفه است . او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس با هم از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفتیم، ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم. وی به رسول خدا (ص) سلام کرد و نماز خواند، من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم، او کعبه را طواف کرد ،من نیز طواف کردم . سپس از آنجا خارج شدیم، چند قدمی راه نرفته بودیم،که خود را در جای نخست، در شام و در حال عبادت الهی مشاهده کردم. آن مرد رفت، در شگفتی فرو رفته بودم که خدایا این چه کسی و این چه کرامتی بود؟ یک سال از این واقعه گذشت که باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون سال گذشته مرا به کوفه ، مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به او گفتم : تو را به خداوندی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می دهم که بگویی کیستی ؟
فرمود من محمد بن علی بن موسی بن جعفر هستم .
من این ماجرا را به دوستان و آشنایان بازگو کردم و این ماجرا پخش شد تا اینکه مرا دستگیر و به ادعای نبوت به اینجا آوردند .
گفتم: جریان تو را با محمد بن عبد الملک زیات در میان می گذارم .
گفت : بازگو کن
من نامه ای به او که در آن وقت وزیر اعظم معتصم عباسی بود نگاشتم و موضوع را با وی در میان گذاشتم .
وی در زیر نامه من چنین نوشت: نیازی به آزاد کردن او از سوی ما نیست. به کسی که در یک شب او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و سپس به شام بازگرداند، بگو تا وی را از زندان رهایی بخشد .
علی بن خالد می گوید : پس از مشاهده پاسخ وزیر معتصم عباسی و ناامید شدن از نجات او با خود گفتم :بایدا نزد او رفته و او را دلداری دهم . چون به زندان رفتم ، ماموران زندان مضطرب و پریشان از این سوبه آن سو می دویدند .
جریان را پرسیدم : گفتند زندانی مدعی نبوت که در غل و زنجیر در پشت درهای بسته و قفل شده بود معلوم نیست به آسمان پر کشیده یا زیر زمین فرو رفته و یا مرغان هوا اورا شکار کرده اند .
علی بن خالد که فردی زیدی مذهب بود با مشاهده چنین واقعه ای به امامت امام جواد (ع) معتقد و از اعتقاد خوب و راسخی بر خوردار شد.
الخرائج و الجرائج ،ج1،ص380 - بحارالانوار،ج25،ص376 - الکافی ،ج1،ص492 - مدینة المعاجز،ج7 ، ص422 - البرهان ،ج2،ص493 - موسوعة الامام الجواد(ع)،ج1،ص227

نقره از برگ زیتون
ابو جعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می کند که : حضرت امام جواد (ع) را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست می زد و آن برگها به برگ نقره تبدیل می شد . من آنها را از حضرت گرفتم ، وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغییری نکردند . دلائل الامامة، ص398 - موسوعة الامام الجواد (ع)،ج1،ص228- اثبات الهداة ، ج3 ،ص 345

طلا شدن خاک
اسماعیل بن عباس هاشمی می گوید : در روز عیدی به خدمت حضرت جواد (ع) رفتم، از تنگدستی به آن حضرت شکایت کردم . حضرت سجاده خود را بلند کرد، از خاک قطعه ای از طلا گرفت. یعنی خاک به برکت دست حضرت به پاره ای طلای گداخته مبدل شد . آن را به من عطا کرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود .
اثبات الهداة ،ج3 ،ص 338 - بحارالانوار ،ج 50 ،ص 49 - مدینة المعاجز ،ج 7 ،ص373 - موسوعة الامام الجواد (ع)،ج 1 ،ص 253

جای انگشت بر سنگ
عمر بن یزید می گوید : امام محمد تقی(ع)را دیدم. به آن حضرت گفتم: یا بن رسول الله ، نشانه امامت چیست ؟
حضرت فرمود: امام کسی است که توان چنین کاری را داشته باشد . دست خود را بر سنگی نهاد و جای انگشتش بر آن ظاهر شد .

زنده کردن گاو مرده
در سفر امام جواد علیه السلام از مدینه به بغداد ،وقتی حضرت به سرزمین زباله –منطقه ای واقع در نزدیکی کوفه رسیدند-زن ضعیفی را مشاهده کردنند که بالای جسد گاوی مرده در کنار راه نشسته و گریه می کند ؛حضرت علت گریستن زن را از او پرسید . زن در جواب گفت:یا بن الرسول الله ،من زنی ضعیفم ،قدرت هیچ کاری را ندارم و این گاو همه سرمایه زندگی ام بودکه اکنون مرده است .
حضرت فرمود اگر خدای متعال آن را زنده کرد چه خواهی کرد؟
عرض کرد ای پسر رسول خدا همواره سپاسگذاراو خواهم بود ،
آنگاه حضرت دو رکعت نماز بر جای آورد و دعا کرد ؛سپس با پای مبارک خود به پهلوی گاو زد و حیوان زنده شد.
در این هنگام زن فریاد زد که این آقا عیسی بن مریم است .
حضرت فرمود :نه،بلکه او بنده ای از بندگان مورد اعتماد ،این اوصیای پیامبران است.
الثاقب فی الناقب ص 503-مسند امام الجواد علیه السلام ص125

پیام تسلیت مقام معظم رهبری در پی درگذشت ایت الله واعظ طبسی

پیام تسلیت در پی درگذشت آیت‌الله واعظ طبسی

در پی درگذشت عالم مجاهد و یار صادق انقلاب آیت الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی رحمةالله علیه، رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کردند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و اندوه خبر درگذشت عالم مجاهد و یار صادق انقلاب جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عباس واعظ طبسی رحمةالله علیه را دریافت کردم. ایشان برادری همدل و همزبان برای اینجانب و مریدی صَدیق برای امام راحل و خدمتگزاری پایدار و سخت کوش برای انقلاب بودند. از نخستین طلیعه های مبارزات نهضت اسلامی، مشهد مقدس شاهد حضور شجاعانه و اثرگذار این روحانی محترم در عرصه های پرخطر و قبول دشواریهای آن بود و این حضور صریح و صادقانه تا آخرین روزهای مبارزات ملت ایران ادامه یافت.
پس از انقلاب، اعتماد امام بزرگوار به ایشان منشأ کسب افتخار تولیت و خدمت به آستان مبارک رضوی علیه آلاف التحیة و السلام شد و خدمات بی سابقه به این آستان مقدس با همت و عزم راسخ ایشان شکل گرفت و امید است که توجهات آن حضرت شامل حال این خدمتگزار با اخلاص گردد. موضع انقلابی و وفاداری به آرمانهای نظام اسلامی و مجاهدت در این مسیر دشوار که غالباً بدون تظاهر انجام گرفته است، خود فصل دیگری از زندگی این روحانی عالیقدر است. اکنون با فقدان ایشان اینجانب برادر مهربان و همسنگر دوران غربت و شدت پیش از انقلاب و همکار سخت کوش سالهای پس از انقلاب را از دست داده و از خداوند رحیم پاداش شایسته و غفران و رضوان الهی را برای ایشان مسألت میکنم.
به خاندان مکرّم و بازماندگان ایشان بویژه همسر صبور و نیک اندیش و فرزندان محترم صمیمانه تسلیت عرض میکنم و صبر و اجر برای آنان مسألت مینمایم.

سید علی خامنه ای
۱۴ اسفند ماه ۱۳۹۴

معاونت پژوهش مدرسه علمیه فاطمیه کهنوج

امام زمان عج الله

بسم الله الرحمن الرحیم


دلنوشته ای در باره امام زمان عج الله تعالی



 مهدی جان ،از اینکه این لیاقت را به من داده ای تا درکلاس مهدویت شما درس عشق ،ایمان بیاموزم تشکر می کنم.
آقاجان بخاطر تمام محبت هایت ممنونم وازاینکه خطاهایم را به رویم نیاورده ایی و به عنوان طلبه پذیرفته ایم ازشما سپاسگزارم .آقاجان می دانم که اگر غیر از این بود درهمان روستای متروکه و محرومی که مردم هایش حجاب وبی حجابی و محرم و نامحرم برایشان مهم نبود و درجاهلیت بسر می بردند من نیز از آنها تقلید می کردم و درجاهلیت به سر می بردم،آقاجان از اینکه نمی توانم به خوبی محبت های شما را جبران کنم شرمنده ام
مهدی جان بیاییم یک قول مردونه به هم بدهیم من قول می دهم هر صبح دعای عهد بخوانم ،دائم الوضوباشم، و نماز را اول وقت باشما بخوانم وشما هم قول بده که زود بیایی ،یابن الحسن آقاجان دلم برای دیدن روی ماهت تنگ شده است. مهدی جان بیا،وباظهورت به این جدایی ما خاتمه بده ، آقاجان هردعای مابرای فرج واین دلنوشته ما نامه های کوفیان نیست،مهدی جان از دست کارهای بد ماشیعه هات خودت را گوشه نشین نکن کارهایمان آقاجان از روی جاهلیت است شما ببخش ،مهدی جان تاکی می خواهی تنها بنشینی .
مهدی جان این خانه بدون صاحب خانه اش صفا ندارد ،سوت و کور است و اجاق اش خاموش ،آقاجان می دانم این هم از بی بصیرتی چشم های من است، اما مهدی جان دیگر حساب جمعه های بدون شما از دستم رفته است آقاجان چند دعای ندبه ، فرج بخوانم که بیایی ؟
راستی اصلا حالت خوب است؟ الان کجائی؟ چکار می کنی؟ مهدی جان از دست من راضی هستی؟ آقاجان کاش حتی به خوابم می آمدی ونشانی از خود برایم می گذاشتی و آنوقت شهر را برای آمدنت آزین می بستم وباظهورت دنیا گلستان می شد .
مهدی جان دلم از این همه بی عدالتی و ظلم به تنگ آمده است تو را به جان مادرت بیاآقا
آقا حرف های ناگفته زیاد دارم و می گذارم این حرف ها را آقا به امید همین جمعه ،؛می گذارم که بیایی و باهات درد دل کنم .
مهدی جان دعای هر روز وشبم اللهم عجل لولیک الفرج می باشد تا که بیایی…..

نویسنده : مهدیه درواژ 

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31