موضوع: "اخلاقی.اجتماعی"

خاصيت عشق

پدر پیر مرد جوانی مریض شد…
چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده ای رها کرد و از آنجا دور شد !
پیرمرد ساعت ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس های آخرش را می کشید.
رهگذران از ترس واگیرداشتن بیماری و فرار از دردسر روی خود را به سمت دیگری می چرخاندند و بی اعتنا به پیرمرد نالان ، راه خود را می گرفتند و می رفتند !!!
شیوانا از آن جاده عبور می کرد و به محض اینکه پیرمرد را دید او را بر دوش گرفت تا به مدرسه ببرد و درمانش کند.
یکی از رهگذران به طعنه به شیوانا گفت: این پیرمرد فقیر است و بیمار و مرگش نیز نزدیک! نه از او سودی به تو می رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد باعث می شود!
حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است ، تو برای چه به او کمک می کنی!؟
شیوانا به رهگذر گفت : من به او کمک نمی کنم!
من دارم به خودم کمک می کنم !!!
اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم چگونه روی به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی و یاری داشته باشم؟! من دارم به خودم کمک می کنم…


تقسيم شترها

تقسيم شترها
سه نفر در تقسيم هفده شتر با هم نزاع مى كردند، اولى مدعى يك دوم و دومى يك سوم و سومى يك نهم آنها بودند و به هر ترتيب كه خواستند شترها را قسمت كنند كه كسرى به عمل نيايد نتوانستند. خصومت به نزد حضرت امير عليه السلام بردند. على عليه السلام به آنان فرمود: مايل نيستيد من يك شتر از مال خودم بر آنها افزوده و آنها را بين شما تقسيم نمايم ؟ گفتند: بله ، پس يك شتر بر آنها و افزود و مجموعا هيجده شتر شدند و آنگاه يك دوم آنها را كه نه شتر باشد به اولى و يك سوم را كه شش شتر باشد به دومى و يك نهم را كه دو شتر باشد به سومى داد و يك شتر باقيمانده خود را نيز برداشت.

تقسيم عادلانه

دو نفر با هم به سفر مى رفتند، وقت غذا خوردن فرا رسيد، يكى از آنان پنج نان و ديگرى سه نان از سفره خود بيرون آوردند، در اين اثناء مردى از كنارشان عبور كرد، آنان رهگذر را به خوردن غذا دعوت نمودند و هر سه با هم نانها را تمام كردند، رهگذر خواست برود، پس عوض غذايى كه خورده بود هشت درهم به ايشان داد. در موقع تقسيم پول نزاعشان درگرفت .
صاحب سه نان به صاحب پنج نان مى گفت : درهمها را بالمناصفه تقسيم مى كنيم ، صاحب پنج نان مى گفت : اين تقسيم عادلانه نيست ، بلكه من پنج درهم و تو سه درهم مى برى ، به نسبت نانهايى كه گذاشته ايم . ولى طرف نپذيرفت تا اين كه خصومت به نزد حضرت اميرالمومنين عليه السلام بردند. على عليه السلام به آنان فرمود: برويد و با هم سازش ‍ كنيد و در اين موضوع بى ارزش نزاع و اختلاف مكنيد، گفتند: در هر صورت شما حق را براى ما بيان بفرماييد، پس آن حضرت عليه السلام درهمها را به دست گرفت و هفت درهم به صاحب پنج نان داد و يك درهم به آن كه سه نان داشت و به آنان فرمود: مگر نه اين است كه هر يك از شما دو نان و دو سوم نان (كه هشت ثلث مى شود) خورده ايد گفتند: بله . فرمود: بنابراين نانى كه رهگذر مصرف كرده هفت ثلثش ‍ از صاحب پنج نان و يك ثلثش از صاحب سه نان بوده و روى همين نسبت پولها تقسيم مى شوند .

خصوصیات اخلاقی ایت الله قاضی//رعایت حق رفاقت

آیت الله محسنی ملایری ( متوفی 1416ق ) نقل می کرد:
« مرحوم پدرم آیت الله میرزا ابوالقاسم ملایری با مرحوم آیت الله میرزا علی آقای قاضی ملازم بود و وقتی به نجف رفته بودم مرحوم آقای قاضی فرمودند:
« پدر شما به ما خیلی نزدیک بود، ما برای همدیگر غذا می بردیم و لباس همدیگر را می شستیم؛ حالا آن حق بر گردن ما باقی است و تا شما در نجف هستید غذای ظهرتان به عهده من است. »
از فردا دیدم ایشان در حالی که دو قرص نان و قدری آبگوشت پخته در میان سفره ای با خود آورد و پس از آن اصرار و الحاح از من خواستند لباسهایی را که نیاز به شستشو دارد به او داده تا معظم له آن را بشوید!
من ابتدا ابا کردم ولی اطرافیان فهماندند که حداقل یک دستمال کوچک هم که شده بدهید ایشان بشویند والا آقای قاضی ناراحت می شوند. من ناچار شدم چند قطعه لباس خود را برای شستشو به او بدهم.

خصوصیات اخلاقی ایت الله قاضی//آرامش و طمأنینه

در برابر مشکلات و مصائب زندگی، صبور و شکست ناپذیر است، آن قدر طمأنینه دارد که در مرگ فرزندش، اطرافیان از آرامش او متعجب می شوند.
« سید محمد باقر که نابغه خانواده قاضی است در سن 14-13 سالگی با برق گرفتگی از دنیا می رود.
مادرش خیلی جزع و فزع می کند که بچه ام جوان بود، باهوش بود و بدجوری مرد. و آقای قاضی به ایشان می گوید:
تو چرا این قدر زیاد برای بچه گریه می کنی؟ فرزندت الان این جا پیش من نشسته.
و مادر بعد از شنیدن این حرف آرام می شود و راز آن ماجرا معلوم نمی شود. »

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31